حس کرد عمق وجودم، در سکوت ساکت شب دردی به طول زمان بلند پروازت
دردی به انتهای سالیان دراز رفتن تو
*****
گویی همیشه شب و روز،
باری از غربت به دوش خود دارند
گویی که جمعه ها با نام تو،
رنگ و بوی ظهور حق دارند
رنگی به سرخی خون شهید کرب و بلا
بویی مثال بوی نرگس تازه شکفته شده
آقا بیا که را ه کرب و بلا بسته شده
راهی به امتداد ریزش گل زدامن تو
دردی به انتهای سالیان دراز رفتن تو
*****
غروب جمعه رسید و دوباره شد تاریک
کوچه های ظهورت دوباره شد تاریک
ز کوچه و بازار می رسد به مشام
بوی نجیب باغچه ی گل نرگس
*****
آقا از آمدن به جهان شرور ما سیری
یا خود برای حسین
بهتر زما روضه می گیری؟!
این جمعه هم گذشت و خبر به کوجه ی ما نرسید
آقا درون منزلمان
هر روز منتظر حضور تو ایم
چشمی به کعبه داریم و چشمی به جمکران
حس می کنیم که هر دم منتظر عبور تو ایم
شرمنده ایم،
شرمنده از اینکه،
نه دربی به خانه داریم و
نه چشمی برای دیدن تو
دردی به انتهای سالیان دراز رفتن تو




تمام جاده های مسیر تو را
پر پیچ و خم ساختیم و پر زکلوخ
آقا خودت بگو
چگونه امید آمدنت را به دل بدهیم
حال آنکه پای تو زخم است و آبله بسته
شرمنده
آقا خودم شنیده ام که دلت
ز سختی و شقاوت مهر ما بشکسته
شرمنده
دگر روی گفتن العجل ندارم من
دیگر توان عمل ندارم من
آقا با نبودن تو دردی به دل نشسته بر امت
دردی به سختی آتش به یوستان سوسن تو
دردی به انتهای سالیان دراز رفتن تو